"انقلاب اسلامي ايران"، متولد لحظههاي ناب حضور است، حضوري که اراده و ايمان مردم را در قاب انقلاب اسلامي تصوير ميکند، بازخواني اين لحظهها ما را در پيروزي انقلاب شکوهمند و لمس حضور رهبري استوار "امام خميني(ره)" با مردان واقعي آن زمان همگام ميکند.
"امام آمد" تيتري ساده اما خبري مهم براي ملت هوشيار ايران اسلامي بود، خبري که عمق جان را براي استقبال تاريخي از بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي مهيا ميکرد.
نسيم پيروزي انقلاب در 12 بهمن 57 با فدوم امام مهربانيها وزيدن گرفت تا مقدمهاي براي شکوهي بزرگ در تاريخ انقلاب اسلامي ايران باشد.
در 12 بهمن 57 روزنامه اطلاعات در مقالهاي چنين نوشت؛ امام خوش آمدي... به شهري كه ساكنانش تكبيرگويان، عرش و فرش طاغوتي را درهم پيچيدند، آنگاه كه سايه سنگين ظلم از دروازههايش پركشيد، هلهله كردند و اشك شوق به چشم آوردند و اينك كه تو باز ميگردي، جشني خجسته برقرار كردهاند، هم بدان گونه كه تاريخ را درسي عظيم دهند از پايداري و گذشت، ايمان و ايثار، عزت و افتخار!
امام خوش آمدي، به ميان ملتت، به شهر و سرزمينت. اينك خروش ايران زمين را به چشم بنگر و فرياد ملتت را به گوش بشنو.
عاقبت امام با پرواز 4721 هواپيماي ايرباس، پاريس را به مقصد تهران ترك كرد، سرنشينان هواپيما 50 تن از همراهان امام و 150 تن از خبرنگاران رسانههاي خارجي بودند.
با آن كه پخش مستقيم مراسم ورود امام از شبكه تلويزيون، ميليونها نفر را در خانهها پاي تلويزيون نشانده بود، در تهران سيل جمعيت، براي ديدار رودررو با امام خميني خود را به مسيرتعيين شده و خيابانهايي كه از فرودگاه تا بهشت زهرا به عنوان معبر امام انتخاب شده است، رسانده و در دو سوي خيابانها، مستقر شده بودند.
هواپيماي مذكور كه از اين پس "پرواز انقلاب" لقب گرفت در ساعت نه و بيست و هفت دقيقه و سي ثانيه در فرودگاه مهرآباد بر زمين نشست.
يك دقيقه بعد امام، در حلقه مأموران حفاظت و پليس فرودگاه و هواداران امام و برگزيدگان كميته استقبال سوار اتومبيل بنزي كه در فرودگاه آماده بود، شدند و اتومبيل در ميان فريادهاي شور و هيجان مستقبلين به سوي خروجي فرودگاه به راه افتاد.
اتومبيل حامل امام خميني، در حالي كه به شدت توسط مأموران فرودگاه و افراد مسلح پليس و گروه منتخب هواداران امام اسكورت ميشد، ساعت 9 و 45 دقيقه در مقابل در ورودي سالن فرودگاه توقف كرد و امام، با آرامش، در ميان حلقه محكم محاصره و اسكورت، از اتومبيل پياده شدند.
به طرف دانشگاه
در حدود ساعت يازده و ربع صبح اتومبيل بليزر آبي رنگ حامل امام خميني(ره) به ميدان آزادي رسيد و از آنجا رهسپار دانشگاه شد؛ در مقابل اتومبيل حامل امام (ره)اتومبيلي حامل فيلمبرداران اعتصابي تلويزيون بود كه مراسم را فيلمبرداري ميكردند.
در حدود ده تن موتورسوار جوان با موتوسيكلتهاي بزرگ و قوي اتومبيل حامل امام را اسكورت ميكردند، مأمورين پليس گهگاه ديده ميشدند كه به جوانان مسئول انتظامات كمك ميكردند، امام خميني(ره) به ابراز احساسات انبوه جمعيتي كه در ميدان آزادي و خيابانهاي اطراف تجمع كرده بودند، پاسخ ميدادند، اتومبيل حامل ايشان به آرامي حركت ميكرد تا مردم بتوانند امام خميني(ره) را ببينند.
سخنراني انجام نشد
در حدود ساعت يازده و سي دقيقه اتومبيل امام خميني(ره) به مقابل دانشگاه رسيد، با رسيدن اتومبيل امام (ره) ابراز شادماني و احساسات مردم اوج گرفت و شعارهاي "حزب فقط حزبالله" و "الله اكبر" به گوش ميرسيد.
مأموران انتظامات به شدت سعي ميكردند از هجوم مردم به خيابان مسير جلوگيري كنند، اما موفق به آرام كردن مردم نشدند و به همين علت امام خميني(ره) موفق به سخنراني در مقابل دانشگاه نشدند و اتومبيل ايشان به راه خود ادامه داد، ازدحام جمعيت در اين هنگام به قدري زياد بود كه عدهاي بيهوش شدند، جمعيت از پيادهروها به خيابان ريختند و بهرغم تلاش مأموران انتظامات، سعي ميكردند به دنبال اتومبيل حامل امام(ره) حركت كنند.
جمعيت ميليوني مردم سبب شده بود اداره امور حتي از توان كميته 70 هزار نفري استقبال نيز خارج شود. فاصله 33 كيلومتري ميدان آزادي تا بهشت زهرا مملو از جمعيت بود و ماشين حامل امام قادر به طي مسير نبود. به ناچار از بالگرد استفاده شد و در نهايت، قطعه 17 شهدا واقع در بهشت زهرا براي فرود امام درنظر گرفته شد.
استقبال بيسابقه در بهشت زهرا
در بهشت زهرا از امام خميني(ره) چنان استقبالي شد كه به راستي بيسابقه و يك حادثه استثنايي بود، امام (ره) در ميان غريو فريادها و شعارهاي مردم مسافتي را پياده طي كردند و سپس با يك اتومبيل به قطعه 17 بهشت زهرا رفتند و در آنجا براي شهدا دعا و طلب مغفرت كردند؛ امام خميني (ره) سپس به جايگاه ويژهاي كه برپا شده بود رفتند، كه در آنجا پسري 11 ساله آياتي از كلامالله مجيد قرائت كرد و سپس يكي از بستگان يكي از شهدا بيانيهاي را قرائت كرد، سپس امام خميني (ره) در ميان انبوه جمعيت حاضر در بهشت زهرا سخنان مهمي ايراد فرمودند كه بازتاب گستردهاي در ايران و جهان داشت.
بخشي از سخنان امام خميني(ره) در بهشتزهرا:
< تعيين دولت با پشتيبانى ملت>
"من دولت تعيين مىکنم! من تو دهن اين دولت مىزنم! من دولت تعيين مىکنم! من به پشتيبانى اين ملت دولت تعيين مىکنم! من به واسطه اينکه ملت مرا قبول دارد... اين آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقايش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط امريکا از اين پشتيبانى کرده و فرستاده، به ارتش دستور داده که از اين پشتيبانى بکنيد؛ انگليس هم از اين پشتيبانى کرده و گفته است که بايد از اين پشتيبانى بکنيد؛ يک نفر آدمى که نه ملت قبولش دارد، نه هيچ يک از طبقات ملت از هر جا بگوييد قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که م آورند توى خيابانها! از خودشان هست اين اشرار، فرياد هم مىکنند، از اين حرفها هم مى زنند. لکن ملت اين است، اين ملت است.
مى گويد که در يک مملکت که دو تا دولت نمىشود! خوب، واضح است اين؛ يک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غير قانونى بايد برود؛ تو غير قانونى هستى! دولتى که ما مىگوييم، دولتى است که متکى به آراى ملت است؛ متکى به حکم خداست، تو بايد يا خدا را انکار کنى يا ملت را! بايد سر جايش بنشيند اين آدم! و يا اينکه به امر امريکا و اينها وادار کند يک دستهاى از اشرار، اين ملت را قتل عام کند."
براي دريافت متن کامل بيانات امام خميني(ره) در بهشتزهرا اينجا کليک کنيد.
ساعت15.30 سخنراني تمام شده.؛ هليکوپتري که براي بردن امام (ره) آمده سه بار سعي ميکند بنشيند ولي نميتواند. شلوغ است. عبا و نعلين امام (ره) در ميآيد و بين جمعيت گم ميشود. ايشان را به جايگاه برميگردانند و پارچهاي روي سرشان ميکشند تا گردوغبار هليکوپتر اذيتش نکند.
در ساعت 16 آمبولانس شرکت نفت ميآيد، ناطق نوري و احمدآقا همراه امام (ره) سوار ميشوند و آمبولانس به طرف جاده قم ميرود؛ آن هليکوپتر هم از بالا دنبالشان ميرود تا بالاخره در بياباني، جايي بنشيند و امام (ره) را به آن منتقل کنند.
ساعت 17.30 همه فکر ميکردند، امام از بهشتزهرا ميرود مدرسه رفاه اما نرفته بود،همه نگران بودند؛ امام(ره) در بلوار کشاورز تصميمشان را گفتند؛ ميخواستند بروند خانه برادرزادهاشان،دختر آقاي پسنديده و کسي هم نميتوانست منصرفشان کند؛ آدرس هم دقيق يادش نبود.
ساعت 22.30 با احمدآقا به مدرسه رفاه برگشتند؛ نزديک نصفهشب بود و ديگر جان همه از نگراني به لبشان رسيده بود؛ حدود 10سال قبل از انقلاب آقاي بهشتي، باهنر و رجايي اين مدرسه را راهانداختند؛ شامل يک دبستان و يک مدرسه راهنمايي در خيابان ايران بود؛ امام (ره) اولين شب را بعد از ورود اينجا بودند و به دليل کوچکي اينجا صبح فردا به مدرسه علوي رفتند؛ مدرسه علوي محل سکونت امام (ره) تا قبل از رفتنشان به قم و بعد جماران بود؛ ملاقاتهاي امام (ره) با مردم و آن عکسهاي معروف در همين مدرسه که در خيابان ايران است بود.
بدين ترتيب از ورود امام ده روز تاريخي که بعدها دهه فجر انقلاب اسلامي نام گرفت، سپري شد تا طومار رژيم پهلوي و 2500 سال استبداد شاهنشاهي براي هميشه در هم تنيده شود.